دسر سیب ژله ای دسر سیب با دارچین ر کوکی جو دوسر و موز شیرینی پروانه ای گردآوری از مجله […]
زن و شوهر جوانی که تازه ازدواج کرده بودند برای تبرک و گرفتن نصیحتی از پیر دانا نزد او رفتند. […]
هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب […]
به گـزارش پایـگاه جـوان انـقلابی ؛ در مقدمـه کتاب خصایــص الزینبـیه داستـانى آمده اسـت که نشـان مى دهــد قبـر زینب (س ) […]
حضـرت موسی علی نبینـا و آله و علیـه السـلام دنـدان درد گرفـت و به خداونـد شکایت کـرد. حق تعـالی به […]
یه بنده خدا نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش … مرگ گفت : الان نوبت توئه […]
مادرشوهری بود که عروسی خودپسند داشت. روزی می خواست نحوه پختن پلو را به او بیاموزد. دیگی حاضر کرد و گفت: […]
نویسنده: سپیده فرهادی(loveli) نام رمان:خاطرات پوسیده [divider] -این دست تو چی کار می کنه؟ نگار عصبی لب ورچید و گفت: […]
نویسنده: سپیده فرهادی(loveli) نام رمان:خاطرات پوسیده نگار با دیدنم در منزل عمویش با شوق به سمتم دوید و من رو […]
نویسنده: سپیده فرهادی(loveli) نام رمان:خاطرات پوسیده اون قدر این مسئله رو برای خودم تکرار کرده بودم که حتی خودم هم […]
نویسنده: سپیده فرهادی(loveli) نام رمان:خاطرات پوسیده تازه از خواب بيدار شده بودم كه صداي زنگ در بلند شد. در […]
نویسنده: سپیده فرهادی(loveli) نام رمان:خاطرات پوسیده [divider] روبه روم نشسته بود و دستهام رو توی دستهاش گرفته بود. همراه من […]
نویسنده: سپیده فرهادی(loveli) نام رمان:خاطرات پوسیده[divider] -پس بالاخره کار خودت رو کردی؟ چرخیدم و روی صندلی نشستم . نگاهم به […]
نویسنده: سپیده فرهادی(loveli) نام رمان:خاطرات پوسیده [divider] -خود کشی نکرد نترس . اما ای کاش خود کشی میکرد. -چی کار […]
نویسنده: سپیده فرهادی(loveli) نام رمان:خاطرات پوسیده [divider] زمان بدون در نظر گرفتن فکر من یا دیگری می گذشت. گاهی با […]
نویسنده: سپیده فرهادی(loveli) نام رمان:خاطرات پوسیده **** برگه های آلبوم رو ورق میزد و من روبروش نشسته بودم و از […]